مهدیارمهدیار، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه سن داره

خاطرات مهدیار کوچولو

ماشين آبي

بالاخره بابايي دلش نيومد و با وجود مخالفتهاي من واست ماشن خريد........ دوستش داري ولي نه خيلي همون طوريكه انتظار ميرفت ولي خوب انگار يه كاري بود كه بايد واست انجام ميداديم اميدوارم بعدا بيشتر دوستش داشته باشي بهت ميگم مهديار ماشينت چه رنگيه ميگي آبييييي........       ...
17 مرداد 1392

روزهاي شيرين

سلام ما بازم اومديم با يه وقفه طولاني تو اين مدت آقا مهديار خيلي عوض شده واسه خودش مردي شده ديگه كمتر مامانشو اذيت ميكنه....خيلي خوبه كه داري بزرگ ميشي عزيزكم خيلي كارهاي جديد و تازه ياد گرفتي عاشق شعر و موسيقي و آواز خوندني همه شعرهايي كه واست ميخونم جديدا آخرش رو همراه من تكرار ميكني منم دلم ميخواد از ته دل بخندم ولي دلم نمياد حست رو بهم بريزم آخه موقع خوندن خيلي تو حس ميري ........خيلي دوستت دارم جيگرم تازگيها ميگم ماماني رو محكم بغل كن دوتا دستات رو محكم دور گردنم حلقه ميكني صورتت رو ميچسبوني به صورتم ميگم دوستت دارم تو هم تكرارميكني آخ كه چقدر كيف ميده اون لحظه..... خيلي شيطون شدي زود با همه انس ميگيري اسم همه رو صدا مي...
17 مرداد 1392

غذا خوردن

ماماني باهات چيكار كنه كه انقدر بد غذا هستي آخه به كي رفتي مامانم يه بار اشتباه كردم بهت سوسيس دادم الان هر وقت ميبيني ميخواي نميدونم كار درستي ميكنم بهت ميدم يا نه از ماكاروني خوشت مياد مرغ آب پز هم ميخوري
12 مرداد 1392

یه تب بد

سلام پسر قشنگم این روزها اصلا روزهای خوبی نبود پسرم 10 روز تب داشت نمیدونم واسه دندونت بود یا واقعا به گفته دکترا تب ویرووسی بود هرچی که بود امیدوارم هیچوقت هیچوقت دیگه تب نکنی و مریض نشی من و بابایی خیلی غصه خوردیم واست خداروشکر که بهتری عزیز مامان از بعد مریضیت خیلی بهم وابسته شدی ......اذیت میشم گاهی سرت داد میزنم ولی خیلی زود پشیمون میشم دوستت دارم قد یه دنیا ...
30 خرداد 1392

همسرم روزت مبارک

من زنم اما گاهی کودک میشوم... کودک دلبند تو...تا محکمتر در آغوشت بیارامم همچنان به تو عشق خواهم ورزید پشتیبانت خواهم بود و تو مرد من فقط مرد من تو پادشاه تمام این عاشقانه هایی... و من ملکه ی خوشبخت و عاشق... شاه زاده ی رویاهای من... دوستت دارم همیشه و هر لحظه تا ابد   ...
5 خرداد 1392

عکس های مهدیار وقتی کوچیک بود

دیروز داشتم عکسهای زیر یک سالگیت رو نگاه میکردم دلم نیومد چندتاشون رو تو وبلاگت نذارم دلم واسه اون روزهات تنگ شده عزیز دلم  12 فروردین سال 91  13 فروردین سال 91  مهدیارم در آستانه ی 4 ماهگی  مهدیار 4 ماهه  مهدیار در در 4 ماهگی  مهدیار در 5 ماهگی    مهدیار 6ماهه  این عکس رو فقط به خاطر کله نازش گذاشتم    اینم عکس 6 ماهگیش        این عکس در آستانه 7 ماهگیه        مهدیار دختر میشود  مهدیار 7ماهه اینجا پایان 7 ماهگیته تازه می...
5 خرداد 1392