مهدیار دوسال و هشت ماه و پانزده روز
سلام
نمیدونم چرا دیگه نمیخواستم وبلاگتو ادامه بدم شاید یکیش دغدغه کاری زیاد بود بهرحال منو ببخش پسر قشنگم
روزهای قشنگی رو ازت باید مینوشتم ولی حیف،منو ببخش مثل همیشه،مثل وقتایی که دعوات میکنم بعدم پشیمون میشم و میگم منو میبخشی تو چه بی کینه ازم میگذری بوسم میکنی،مهدیار منو ببخش نه به خاطر اینکه خیلی دیر وبلاگت رو اپ کردم واسه روزایی که عصبانی میشم سرت داد میزنم دعوات میکنم .....
امروز خیلی شیطونی کردی با ماژیک رو مبل کشیدی مامان دعوات کرد والان خیلی پشیمونه و داره گریه میکنه همیشه وقتی شیطون میشی یه ادم بد توی وجود من هست که خیلی زود عصبانی میشه مامان همیشه مهربونه مامان همیشه عاشقته عزیزم ای کاش زودتر بزرگ شی تا جرات نکنم دعوات کنم.
الانم مثل فرشته ها خوابیدی بیدار که شدی به جبران این کار زشتم میخوام ببرمت پارک
دوستت دارم عزیزم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی